Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری میزان- بازیگر سریال "او یک فرشته بود" گفت: باید آدم هایی در خانه سینما انتخاب شوند که هیچ نگاه شخصی به روابطشان نداشته باشند و فداکارانه برای جامعه بازیگری تلاش کنند. جامعه بازیگری به سمتی رفته است که هر کسی به راحتی وارد این عرصه شده، تا حدی که این عرصه دیگر جوابگوی این حجم از بازیگر نیست.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، رضا توکلی ۱۸ تیر ۱۳۳۹ در تهران بازیگر سینما و تلویزیون است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی در سال ۱۳۷۷ سریال "گام آخر" به تهیه‌کنندگی محمدرضا خالقی را کارگردانی کرد که از شبکهٔ اول سیما پخش شد. فیلم کوتاه "۱۶ م.م روز مریم" محصول کانون پرورش فکری کودکان نیز از ساخته‌های اوست.

این بازیگر سینما و تلویزیون در سریال هایی چون "سیمرغ"، "مردان آنجلس"، "پنج کیلومتر تا بهشت"، "فاصله ها"، "عملیات 125"، "یک وجب خاک"، "کیمیا" و "او یک فرشته بود" بازی کرد که با بازی در نقش روحانی در این سریال به محبوبیت زیادی در بین مردم دست یافت.

توکلی در سینما نیز در فیلم هایی چون "آخرین شناسایی"، "روز شیطان"،  "مریم مقدس"، "هیس دخترها فریاد نمی زنند" و "سگ های پوشالی" بازی کرد. این بازیگر سینما و تلویزیون در سال 1393 با فیلم "سگ های پوشالی" اولین کارگردانی خود را در سینما انجام داد. 

به همین مناسبت خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان در گفت‌وگویی تفصیلی با "رضا توکلی" ابعاد مختلف هنر بازیگری را مورد بحث قرار داده است که در ادامه خواهید خواند:

این روزها در حال چه فعالیتی هستید؟ از پیشنهاداتی که دارید بگویید و با توجه به این که شما سابقه کارگردانی با فیلم "سگ های پوشالی" را دارید آیا در عرصه کارگردانی هم آثاری پیشنهاد شده است؟

دو پروژه سینمایی در دست مذاکره دارم که اگر همه چیز خوب پیش رود بعد از عید نوروز درصدد تولید آن ها هستم و به دلیل این که هنوز در مرحله مذاکره قرار دارد نم توانم اسم آن ها را بگویم.

از موضوع پروژه هایی که در دست دارید برایمان بگویید و این که آیا این فیلم ها در حال و هوای آثار قبلی شما است یا مخاطب در این آثار با فضایی متفاوت رو به رو می شود؟

موضوع اصلی یکی از پروژه ها انسانیت است و به حضور خدا در زندگی می پردازد که در جوامع توسعه یافته در حال کمرنگ شدن است. بخشی از این اثر در کلیسایی در ترکیه به تصویر کشیده شده و فیلم با شروع جنجالی در یک کشتی تفریحی در دریای مدیترانه شروع می شود، انفجاری در کشتی اتفاق می افتد و یکی از مسافران و شخصیت اصلی فیلم دختر بچه ای است که پدر و مادر خود را در این کشتی از دست می دهد و ما به شخصیت و دیدگاه های او در ارتباط با عواطف انسانی، احساس آدمیت و پیچیدگی های خلقت نزدیک می شویم. در این اثر نمونه ای از جامعه امروزی را مطرح می کنیم و بهانه ما موجود پاک و معصومی است که در این فیلم به او نزدیک می شویم تا انسانیت را بهتر درک کنیم.


موضوع قصه دیگری که پیشنهاد شده اجتماعی است و بعد از عید نوروز به دنبال ساخت آن هستم. کارگردانی فیلم بر عهده من است، اما کارگردان دیگری نیز پیدا شده که می خواهد این بخش را بر عهده بگیرد و فیلم را کارگردانی کند و از من می خواهد تا به عنوان بازیگر مقابل دوربین حضور پیدا کنم. در این فیلم حادثه ای روی می دهد که زندگی یک خانواده را دچار تنش می کند و اعضای خانواده با اتفاقات زیادی روبرو می شوند. البته آثاری با چنین موضوعی زیاد ساخته شده و معمولا ساخته می شود؛ اما خودم دوست دارم یک کار خارق العاده و تخیلی که فیلمساز براساس نگاه و دیدگاه خودش پیش می برد، بسازم و امیدوارم عمری باقی بماند تا این کار را انجام دهم. 

در این فیلم ها به دنبال کدام بازیگران برای ایفای نقش هستید و هدفتان در انتخاب بازیگران تفکر گیشه ای است یا هنری؟

در اثری که با موضوع انسانیت تولید خواهیم کرد، قطعا از بازیگران چهره و شناخته شده این روزها استفاده نمی کنم. به دنبال چهره هایی هستم که شناخته شده نباشند و آن لطافت انسانی در ظاهر و قلب را که دنبال آن هستم، داشته باشند امیدوارم این اتصال برقرار باشد تا شفافیت قلب‌مان به تیرگی نرود و بتوانیم با آثاری در این قالب مخاطب را با فیلم همراه کنیم.

شما سابقه فیلمسازی با "سگ های پوشالی" را در کارنامه دارید. اثری در ژانر وحشت که شاید در سینمای ایران کمتر وجود دارد، از تجربه خود در چنین ژانری بگویید. فکر نمی کنید فیلمسازی در این ژانر  به ویژه به عنوان اولین کارگردانی ریسک محسوب می شود و ممکن بود مسیر هنری شما را با تزلزل روبرو کند؟

کار اول من "سگ های پوشالی" در ژانر معمایی-پلیسی بود، بسیاری از همکاران به من گفتند که در ایران کمتر کسی پیدا می شود که در این ژانر فیلم تولید کند. چون در این ژانر هر پلان باید مفهوم خاص خود را داشته باشد و در عین حال مخاطب را پای اثر نگه دارد تا وقتی به انتهای قصه می رسد بتواند پیام خود را به مخاطب منتقل کند. کشمکش های موجود در فیلم های ژانر وحشت به شکلی است که کمتر کارگردانی اقدام به تولید قصه های دلهره آور و حتی ژانر وحشت می کند و ترجیحا سعی می کند که تولید راحتی داشته باشد و وارد فضاها و کارهای سخت و مشکل نشود.

در "سگ های پوشالی" نقش دوربین من، طراحی های صحنه و بازیگران به خوبی دیده می شود، نخواستم به ژانر وحشت نزدیک شوم اما کارگردانی من و نشانه هایی که در این فیلم به کار بردم بهانه ای برای رسیدن به این ژانر بود و نشانه هایی از نگاه آلفرد هیچکاک در "سگ های پوشالی" وجود داشت. همکاران اعتقاد دارند که در آثار بعدی از ژانر دلهره آور فاصله گرفته و در ژانر وحشت فیلم بسازم اما متاسفانه سینمای ما در تولید آثار به چنین ژانرهایی اهمیت نمی دهد و به سمت و سوی دیگری رفته است.


در سینمای ایران فیلم ژانر وحشت در تعداد محدود و در مقاطع زمانی مختلف تولید شد اما ادامه پیدا نکرد. فیلم هایی که در زمان خود کم مخاطب هم نبودند و حتی صاحب ویژگی های خوبی شدند. چرا با وجود آثاری مقطعی که موفق نیز بوده اند به تواید آثاری در این ژانر اهمیت داده نمی شود؟

جای بنده و امثال بنده با چنین نگاهی در تولید آثار کمتر است همچنین اقتصاد سینما موضوعی است که تهیه کنندگان با توجه به بررسی آن کمتر سرمایه گزاری می کنند. دلیل اجتناب سرمایه گذار از صرف هزینه در سینما و به جای آن سرمایه گزاری در تجارت و کاسبی این است که بستری فراهم نشده که فرد سرمایه گذار از سرمایه گذاری لذت ببرد و چنین کاری برایش شیرین باشد. ما هنرمندان و دست اندرکاران در برابر تماشاگری که باید قدرت انتخاب داشته باشد مسئول هستیم. از نظر من تنها 30 درصد از تماشگران آثار ما قدرت انتخاب دارند چون همه فیلم ها و بازیگران شبیه هم شده اند چراکه هنرمندان تنها کار می کنند که بیکار نباشند، کار نمی کنند که آثاری در شان مردم، فرهنگ، تمدن و ادبیات ایران خلق شود.

مسیر تولیدات ما و نگاه های موجود در آن رو به جاده خاکی است و نمی دانم سرانجام این روند به کجا می رسد اما من به شخصه براساس رسالتم وظیفه خود می دانم آثاری را خلق کنم که موضوع آن انسان و انسانیت است، "سگ های پوشالی" هم برای این ساخته شد که خودم را به عنوان هنرمند و نگاه و ظیفه ای که در قبال مخاطب دارد بسنجم.

به فراهم نبودن بستر سرمایه گزاری در تولیدات اشاره کردید. به عنوان هنرمند، بازیگر و فیلمساز که شرایط موجود را نقد می کند ، پیشنهادتان چیست؟

باید سرمایه گذار را علاقمند کرد، در کارشناسی ها درباره سینما کسانی صحبت می کنند که زوایای آنچنانی سینما اعم از مسائل فنی، میزانسن ها و سیستم سخت افزاری را نمی شناسند. ما در بررسی های خود در عرصه تولیدات سینمایی به این موضوع که سرمایه گزار چرا در سینما ورود نمی کند نمی پردازیم. واقعیت این است وقتی بستر برای سرمایه گزار فراهم شود و طوری با او برخورد شود که دل سرمایه‌گزار حتی برای روابط فرهنگی و انسانی فرزندش بسوزد سرمایه گزاری می کند چون یک عشق پشت ماجرا به وجود می آید.

امیدوارم در ضوابط سینمای ما اتفاقات سازنده و شیرین بیفتد، بچه هایی که فیلمساز و دلسوز هستند وارد عرصه شوند و سازمانی مثل فارابی برای فرهنگ آینده بچه های این کشور که این آب و خاک متعلق به آن ها است کار کند. باید جوانان را جذب کرد و موضوعاتی که در شان فرهنگ ما است در تولیدات استفاده شود. فرهنگ غنی و قدرتمندی داریم که می شود نگاه جهانی و بین المللی به سوژه ها و موارد سینمایی داشته باشیم. وقتی نگاه جهانی به سوژه ها داشته باشیم آثاری تولید می شود که شان ملت شریف و بزرگوار ما را به جهانیان معرفی می کند و بیشتر و بیشتر شناخته شویم.


آیا رابطه برای دریافت یک نقش می تواند به موفقیت یک بازیگر کمک کند یا ابعاد بازیگری و مهارت است که می تواند به ماندگاری یک بازیگر کمک کند؟

باید بررسی کنیم بازیگری اولویت چندم سینما است. عالم بازیگری ما چه اولویت هایی را باید رعایت کند، آیا خط و مشی به فیلمسازان بابت استفاده از بازیگری خاص داده شده است، بازیگران در کجا قرار دارند، بازیگری که شاخص است و در جامعه فرهیخته و خاص است به چه شکل باید در جامعه زندگی کند. واقعیت این است که چون در فیلمسازی و بازیگری معیار و تعریف بومی نداشته ایم و هنوز هم نداریم، سمت و سوی فیلمسازی به جاده خاکی رفته است، در نتیجه مخاطب هنرپیشه یک فیلم را در 4 اثر و با بازی یکسان می بیند بنابراین اعتقاد من به این است که گروه های کارشناسی به معنای جامعه شناسی و آدم های فرهیخته این عرصه گروهی تشکیل دهند که براساس تمدن و فرهنگ رفتاری ما الگوهایی به عنوان نمونه ارائه دهند.

باید آدم هایی در خانه سینما انتخاب شوند که هیچ نگاه شخصی به روابطشان نداشته باشند و فداکارانه برای جامعه بازیگری تلاش کنند. جامعه بازیگری به سمتی رفته است که هر کسی به راحتی وارد این عرصه شده، تا حدی که این عرصه دیگر جوابگوی این حجم از بازیگر نیست. افراد بسیاری که صرفا بعد از بازی در یک فیلم و دیده شدن از سینما و تلویزیون خود را بازیگر می دانند و مدعی هستند که بازیگر سینمای ایران هستیم، کارت خانه سینما، حقوق، بیمه و مسکن می خواهیم.

 مردم علاقمند به هنرمندان خود هستند و اگر هنرمند نتواند ظرفیت خود را با نگاه مردم تنظیم کند خطرناک است به همین دلیل فرزندان بزرگان هنری ما در هنر بازیگری حضور ندارند و به فعالیت های دیگر مشغول هستند. امیدوارم کسی بتواند جواب دهد که بازی و بازیگری اولویت چندم جامعه فرهنگی ما است؟


 به عنوان بازیگر کدام اثر و بازی برای شما با موفقیت همراه بود، ابعاد جدیدی برای شما در بازی داشت و اتفاقات متفاوتی برای شما رقم زد؟

سریال "او یک فرشته بود" و بازی در نقش روحانی در این سریال برایم اتفاقات عجیب و غریب و پر از فراز و نشیب به همراه داشت و مدتی کار نکردم تا این که یک روز عزت الله ضرغامی را دیدم و گفتم من نمی توانم این نقش را ادامه دهم.

من نقش یک روحانی را در سریال او یک فرشته بود بازی کردم اما آیا قدر این نقش دانسته شد؟ یعنی تاثیر آن نقش و سریال "او یک فرشته بود" در جامعه فهمیده شد؟ چگونه باید قدردانی شود؟ بازی در این نقش باعث شد مخاطبان درباره مرگ تفکر کنند مسئله ای که شاید با سختی در لغت درک شود، اما با یک بازی مختصر که عظمتی در آن وجود داشت ، همه به تفکر دعوت شدند. چگونه می شود که یک روحانی در قاب تلویزیون قرار می گیرد، تمام روزنامه ها عکسش را می اندازند و تیتر می زنند که ویژگی یک روحانی در قاب تلویزیون. در آن سوی دنیا مرا احاطه کردند و گفتند چگونه بازی کردی که نگاه جامعه به بسیاری از مسائل تغییر کرد.

هر هنرمندی که در آثاری چون "مختارنامه"، "مردان آنجلس" و "مریم مقدس" ایفای چنین نقش هایی می کند فرهیختگی و هنر و انسانیت و هنرمندی را در آن رقم می زند. این آثار تاثیرگزار هستند و این تاثیر پذیری ها و تاثیر گذاشتن ها هزینه دارد. یک بازیگر 4 اثر مقدس بزرگ قرآنی را انجام می دهد و بعد از آن این قدر بیکار می شود که مجبور است یک کار درجه پایین را برای امورات زندگی اش بازی کند.

فکر می کنید چه کسی یا کسانی می توانند به عرصه هنر به ویژه بازیگری کمک کنند و چگونه باید مسیر درست در تولیدات را رقم بزنند؟

از همین امروز اساسنامه ای برای ورود و خروج بازیگر به عرصه بازیگری و سازماندهی این سیستم تنظیم و طراحی شود در عین حال باید در نظر گرفته شود که اگر پول نباشد بازیگر در خرج اولیه خود چه کند. در اینجا متولی عرصه فرهنگ یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد و نهادهای مربوطه فرهنگ بازی و بازیگری را سازماندهی کنند یعنی در ابتدا از خانه سینما شروع کنیم. در خانه سینما هر کس در دوره ای می آمد، تغییر می کرد و هیچ اتفاقی نمی افتاد بنابراین کسانی بیایند که فداکاری بلد باشند، فرهیختگی را بشناسند، منطق و انسانیت را بشناسند و در رشته هنر هم هیچ سهمی نداشته باشند. باید چنین گروهی بنشینند و اساسنامه ای تنظیم کنند بر این مبنا که چه میزان بازیگر از دانشگاه وارد شوند، چه میزان آثار تولیدی وجود دارد، حقوق هایی در نظر گرفته شود، بازیگری که بیکار می شود چه کند و مشخص شود که اولویت بازی و بازیگری کجاست. 


وضعیت فعلی هنرمندان که در این عرصه در کنار هم در تولیدات حضور دارند به چه شکل است؟ آیا هنرمندان جدید و قدیم از همکاری در کنار هم رضایت دارند؟

کارگردانان جوان بازیگران قدیمی را نمی شناسند، دستیارانی که در حال حاضر کار می کنند بازیگران را نمی شناسند، من در یک کار حضور یافتم که آنها هنوز سابقه من را نمی دانستند و فکر می کردند تازه دیروز وارد بازیگری شده ام. متولیان فرهنگی باید این اطلاعات را به شکلی برنامه ریزی کنند که سینمای ما از این همه بازیگر قدرتمند استفاده های مطلوب ببرد. اگر وضعیت بازیگران در اولویت بود به آنها می پرداختند و در بین این همه هنرمند که محبوب مردم هستند محبوب ها دراولویت قرار می گرفتند، بدون این که پارتی بازی شود، پول گرفته شود و نقش داده شود وضعیت این گونه نبود.

شما تا به حال به بازیگرانی که پول می دهند تا وارد این عرصه شوند برخورد کرده اید؟

من کارگردانی دعوتم کرد برای فیلم جدیدم مذاکره کنیم، همزمان شخصی در اتاق بغل نشسته بود که چک بکشد و هزینه کل فیلم را به او بدهد تا نقش اول را بازی کند اما کارگردان نپذیرفت چون معتقد بود این کار درست نیست بلکه ذلت است. کارگردان واقعی ایده ها و دیدگاه هایی را که در فیلم مورد نظر خود سال ها روی آن کار کرده با چک عوض نمی کند.

امیدوارم از پیشکسوتان و بزرگترهای هنر این مملکت چه در عرصه بازیگری و چه در عرصه فیلمسازی در مراکز دانشگاهی استفاده شود، پیشکسوتان آیینه جوانان ما هستند، هنرمندانی که در حال حاضر کار می کنند روزی به سن پیشکسوتان می رسند بنابراین حرمت پیشکسوتان باید حفظ شود.

انتهای پیام/ 

 

 

 

 

منبع: خبرگزاری میزان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۰۰۵۷۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سینما بدون چهره کارگر ایرانی

این سوال مطرح است چرا از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصاب‌های سراسری به راه انداختند، داستانی ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمباران‌های دشمن ایستادگی کردند و اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمی‌بینیم؟ - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، روز جهانی کارگر، روز ارزش‌گذاری و احترام به تلاش گروه فعال، زحمتکش و ارجمندی از بدنه اجتماع است که در صف مقدم تلاش برای حفظ استقلال اقتصادی کشور قرار دارند. کارگران، در هر صنف و رشته‌ای چه کارگران صنعتی، چه خدماتی و... تنها برای خود و تأمین معاش‌شان فعالیت نمی‌کنند، بلکه تلاش آنها در نگاهی بزرگ‌تر و کلی‌تر، برای همه جامعه است، آنها هستند که نبض اصلی تولید کشور را در دست دارند و بدون تلاش پیگیر و همواره آنان، نمی‌توان به شعارهایی از جنس جهش تولید دست یافت.

خارج شدن تولید از رکود و ارتقای آن نیازمند اجرایی‌شدن مجموعه‌ای از بایسته‌هاست. بخشی از این بایسته‌ها، البته اقتصادی و مدیریتی است. مسئولان باید برای مهار تورم و افزایش ارزش پول ملی تمهیداتی بیندیشند و در خصوصی‌سازی و واگذاری مراکز اقتصادی و کارخانه‌ها به شکلی عمل کنند که حقوق کارگران، ضایع نشود. با همه اینها، همه چیز اقتصادی نیست. بخش مهمی‌ از این مسأله، فرهنگی هم هست. ممکن است بگویید حقوق عقب افتاده کارگر را چه به فرهنگ؟! مسأله اینجاست که اگر فرهنگ تولید و تولیدگرایی، در سرزمین ما به‌خوبی ریشه کند، تولید و فعالان این بخش ارزش واقعی خود را خواهند یافت و تصویر کلی جامعه به سمتی خواهد رفت که یک تلاشگر در یک کارخانه، یک کارگر دلسوز و حرفه‌ای و یک کارفرمای حق‌گزار را به چشم سربازانی در میدان پیشرفت ملی خواهند دید و این گونه است که دیگر به‌راحتی نمی‌شود حقوق کارگر را به عقب انداخت و حق‌شان را خورد. بخشی از این فرهنگ‌سازی را باید هنرمندان کشور به‌دست بگیرند.
 
احتیاط در گفتن از کارگران
واقعیت این است که ادبیات کارگری در کشور ما دارای پیشینه‌ای قابل بررسی است. آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علی‌اشرف درویشیان و محمد‌علی گودینی در این زمینه ارزش‌های ادبی و هنری دارد اما این شاخه از ادبیات داستانی ما خیلی زود زیر سایه ادبیات داستانی زبان‌گرا و نیز داستان‌های آپارتمانی رنگ باخت. از سوی دیگر سینمای ایران از همان نخست، چنان دور از فضای واقعی اجتماع بود که در پیش از انقلاب، کلاه مخملی‌ها در آن، چهره پررنگ بودند و در بعد از انقلاب هم بعد از چندین سال دوباره سینمای ما به گنده لات‌های قمه‌کش رجوع کرده است. در چنین سینمایی همیشه کارگر، نادیده گرفته شده است؛ البته از این مسأله هم نباید گذشت که بخشی از نادیده گرفتن فضاهای کار و کارگری در سینما و ادبیات ایران، کژکارکرد ادبیات مارکسیستی است. ادبیات و هنر چپ که تحت تأثیر ادعاهای مارکسیسم، خود را ناجی کارگران و زمینه‌ساز ظهور انقلاب‌های کارگری محتوم در جهان می‌دانست، تا توانست از نام کارگر استفاده کرد. این‌که کارگران در جوامع کمونیستی همچنان همان موجودات استثمار شده پیشین بودند، بدون این‌که امیدی به آزادی بیان و رفاه اجتماعی داشته باشند. سینماگران و ادیبان ایرانی از بیم این‌که به مارکسیسم متهم شوند، در نزدیک‌شدن به مسأله کارگران با احتیاط بسیار عمل کردند. 
 
کارگر در سینمای ایران، بی‌چهره است
در سینمای بعد از انقلاب، با وجود این‌که کارگران خود از قشرهایی بودند که از نخست، همدل و همپای انقلاب بودند و در دوران سخت مبارزه با پیوستن به اعتصابات سراسری در فلج کردن نظام شاهنشاهی نقشی پیشرو داشتند، این کم‌اعتنایی به کارگران ادامه داشت. شاید با قدرت گرفتن چپ‌های اسلامی‌ در دوره‌هایی از حیات جمهوری اسلامی، انتظار این بود که ادبیات و فرهنگ کارگری جانی بگیرد اما در همین دوره‌ها هم تکنوکرات‌های راستگرا بخش مهمی‌ از قدرت را به‌دست گرفتند و فرهنگ و هنر در دوران استیلای آنان بیشتر به سمت فضایی رفت که آنان به‌دنبال آن بودند، فضایی که در آن تولید و کارگر و چیزهایی از این دست اولویتی نداشتند. نتیجه این غفلت طولانی در پرداختن به کارگران در سینمای ایران، این شده است که در سینمای ایران ما قهرمان یا چهره برجسته‌ای که کارگر باشد، نداریم. کارگران در سینمای ایران نه‌فقط مورد توجه نبوده‌اند، اصولا بی‌چهره‌اند. همین الان اگر بخواهید چهره‌های سینمایی برجسته در حوزه‌های مختلف را در ذهن مجسم کنید، نمونه‌هایی به ذهن‌تان می‌آید. مثلا چند کارمند شاخص، پزشک شاخص، نظامی‌ شاخص و... اما یک شخصیت سینمایی شاخص که کارگر باشد به ذهن نمی‌آید. کارگران در سینما همیشه حاشیه بوده‌اند و به همین دلیل برجسته نشده‌اند و تصویری از آنها در ذهن نمانده است. 
 
کارگری که هست، کارگری که دیده می‌شود
فهرستی از فیلم‌هایی را که شخصیت اصلی آنها کارگر بوده است، مرور کنیم: «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی،«روسری آبی»، «زیر پوست شهر» و «قصه‌ها» رخشان بنی‌اعتماد، «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «کارگر ساده نیازمندیم» و «زندگی جای دیگری است» منوچهر‌ هادی، «زندگی ادامه دارد» عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «جمعه» حسن یکتاپناه، «زمانی برای مستی اسب‌ها» بهمن قبادی، «آبادانی‌ها» کیانوش عیاری، «دان» ابوالفضل جلیلی، «آتشکار» و «خواب تلخ» محسن امیریوسفی، «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور، «چند می‌گیری گریه کنی» شاهد احمدلو، «چهارشنبه‌سوری» و«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «باد در علفزار می‌پیچد» خسرو معصومی، «تنها دوبار زندگی می‌کنیم» بهنام بهزادی، «محیا» اکبر خواجویی، «هیچ»، «استراحت مطلق» و «بیست» رضا کاهانی، «کیفر» حسن فتحی، «دیگری» مهدی رحمانی، «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب، «آقا یوسف» علی رفیعی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «شیفت شب» و «سوت پایان» نیکی کریمی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا، «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد»  و «همه چیز برای فروش» امیرحسین ثقفی، «جیب‌بر خیابان جنوبی» سیاوش اسعدی، «حوض نقاشی» مازیار میری، «چندمتر مکعب عشق» جمشید محمودی،  «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» ابراهیم ابراهیمیان، «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی، «پنج‌ستاره» مهشید افشارزاده، «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» وحید جلیلوند، «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» سعید روستایی، «سینما نیمکت» محمدرضا رحمانیان، «برادرم خسرو» احسان بیگری، «به یک کارگر ساده نیازمندیم» پدرام کرمی‌ و... .

معادل‌سازی کارگر و فقر
در اغلب این فیلم‌ها، کارگران موضوع فیلم شده‌اند تا وضعیت اقتصادی وخیم، شوربختی و بی‌پولی‌شان به‌تصویر درآید. در بیشتر فیلم‌های سینمای ایران، کارگری و فقر معادل هم قرار گرفته‌اند و در نتیجه این فقر است که آنها گاه دست به کارهایی می‌زنند که برای‌شان دردسرساز است. کارگر در بیشتر فیلم‌های ایرانی، به‌خاطر شرافتش در انجام دقیق و درست کارش با وجود کم بودن حقوق و مزایایش تصویر نشده است.  البته که وضعیت اقتصادی بسیاری از کارگران ما قابل قبول نیست اما اگر سینمای ایران چشمش را روی این قشر شریف بهتر می‌گشود، سوژه‌های تازه و جذابی در زندگی همین قشر می‌دید. 

چرا این کارگران را ندیدید؟
این سؤال مطرح است که چرا داستانی از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصاب‌های سراسری را به راه انداختند، ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمباران‌های دشمن ایستادگی کردند اما اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمی‌بینیم؟ (نیاز به توضیح نیست که فیلم‌هایی مانند پالایشگاه را دچار ضعف مفرطند، محسوب نکرده‌ایم)، کارگرانی که با هوشمندی و خلاقیت، دستگاه‌های از رده خارج را نوسازی کردند یا با اختراعات و ابتکارات خود، به افزایش بهره‌وری و رشد اقتصادی کشور کمک کردند، ارزش توجه نداشتند؟ سینمای ایران باید این غفلت تاریخی را جبران کند و دوباره در تعریف و توجه خود از جامعه کارگری تجدید‌نظر کند. 

مسیری که برگشت
سینمای انقلاب اسلامی در سال‌های نخست حرکت خود، چشم بینایی درباره قشرهای مختلف اجتماعی داشت و با شکار داستان‌هایی از دل جامعه،سعی می‌کردچتری فراگیربرای همه اقشاراجتماعی داشته باشد.این امر از یک سو به وسعت نگاه و اطلاعات فیلمسازان برمی‌گشت و از دیگر سو به شرایط اجتماعی که درآن سهیم بودن همه اقشار واصناف برای سرپا نگه داشتن کشور در گرماگرم نبردی سخت و جنگی تحمیلی مشخص بود.ساخت فیلم‌هایی همچون «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و نویسندگی محمد بلیش مازندارانی، محصول سال 1362 با بازی ماندگارزنده یاد داوودرشیدی درباره کارگران شیلات وهمچنین«ترن» به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل محصول سال1366بابازی فرامرز قریبیان وخسرو شکیبایی درباره کارگران خط آهن، نمونه‌هایی از این دست فیلم‌هاست. هردو فیلم که با وجود گذشت چهار دهه از ساخت‌شان هر دو دیدنی و سرپاست، به نقش مستقیم و مهم کارگران در انقلاب توجه دارند، فیلم‌هایی که همچنان هم به لحاظ قصه وکشش داستانی مخاطبان رابه دنبال خود می‌کشانند، هم داستان‌هایی کاملا ایرانی وبومی دارند وهم البته به نقش مهم وسازنده کارگران گمنامی می‌پردازند که درمسیرپیشبرد اهداف انقلاب مؤثر بوده‌اند. این مسیر درسال‌های دهه70، ادامه نیافت وسینمای ایران به مسیری دیگر افتاد وفیلم‌هایی چون ترن و شیلات، فقط در خاطره تصویری مردم ما قرار دارند. 

منبع: جام‌جم آنلاین

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • دین سینما به امام صادق‌(ع) چه زمانی ادا می‌شود؟
  • علی‌اکبر طوفان‌پناه به کما رفت
  • بازیگر قدیمی سینما به کما رفت
  • کدام فیلم‌های سینما به جامعه کارگری ادای دین کردند؟
  • بازیگر قدیمی سینما به کما رفت/ عکس
  • سینما به روایت «آپاراتچی»
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • گفتگو با مجری و بازیگر برنامه های نمایشی برای کودکان
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران